از قاطی شدن کارام حسابی کلافه بودم . نمیدونستم کدومشو اول انجام‌ بدم . حس می کردم همش دیر شده . دوست نداشتم‌ یه پسر بی فکر به نظر بیام . وقتی دید چقدر کلافه ام از اون طرف خونه صدام زد و گفت بیا ببینم جانم ! رفتم گفتم‌ بله بفرما ! گفت : میخوام‌ موهامو ببافی!! وقت داری دیگه ؟؟!!!! نگاهش کردم . قصد شوخی نداشت . گفتم بله وقت دارم !! نمیدونم چرا اینو گفتم بهش . تا یه لحظه قبل گیج بودم بین کارام . با لبخند ، پشت به یک صندلی نشست روی زمین و گفت بنشین روی این صندلی و موهامو بباف !! بدون این که چیزی بگم نشستم و مشغول بافتن موهای بلندش شدم .چندتا تار موی سفید هم لای موهای بلوندش بود . توی دلم گفتم نکنه پیر بشی که من میمیرما !! همون موقع بود که با خودم فکر کردم تنها چیزی که ممکنه دیر بشه ، دوست داشتن اوناییه که دوستمون دارند. وگرنه برای انجام کارای دنیا همیشه وقت هست و هیچ وقت دیر نیست . انگار فکرمو خونده باشه . با دستای ظریف زنونه اش موهاشو پشت گوشش مرتب کرد و گفت . هر وقت بی حوصله بودی ، موهای خودمو بباف .... !!
الانم تو صف نون سنگکم .. هههههههههههه
از قاطی شدن کارام حسابی کلافه بودم . نمیدونستم کدومشو اول انجام‌ بدم . حس می کردم همش دیر شده . دوست نداشتم‌ یه پسر بی فکر به نظر بیام . وقتی دید چقدر کلافه ام از اون طرف خونه صدام زد و گفت بیا ببینم جانم ! رفتم گفتم‌ بله بفرما ! گفت : میخوام‌ موهامو ببافی!! وقت داری دیگه ؟؟!!!! نگاهش کردم . قصد شوخی نداشت . گفتم بله وقت دارم !! نمیدونم چرا اینو گفتم بهش . تا یه لحظه قبل گیج بودم بین کارام . با لبخند ، پشت به یک صندلی نشست روی زمین و گفت بنشین روی این صندلی و موهامو بباف !! بدون این که چیزی بگم نشستم و مشغول بافتن موهای بلندش شدم .چندتا تار موی سفید هم لای موهای بلوندش بود . توی دلم گفتم نکنه پیر بشی که من میمیرما !! همون موقع بود که با خودم فکر کردم تنها چیزی که ممکنه دیر بشه ، دوست داشتن اوناییه که دوستمون دارند. وگرنه برای انجام کارای دنیا همیشه وقت هست و هیچ وقت دیر نیست . انگار فکرمو خونده باشه . با دستای ظریف زنونه اش موهاشو پشت گوشش مرتب کرد و گفت . هر وقت بی حوصله بودی ، موهای خودمو بباف .... !! الانم تو صف نون سنگکم .. هههههههههههه
Love
Wow
2
2 Commentarii 0 Distribuiri 1669 Views