خيلى وقت پيش از اينا بود.
من، حالا ديگه بگى نگى رؤيام يادم رفته
اما اون وقتا
رؤيام درست اونجا بود و
جلو روم
مث پنجهى آفتاب برق مىزد.
بعد، اون ديواره رفت بالا.
خورد خورد رفت بالا
ميون من و رؤياهام.
رفت بالا، اونم با چه آسّه كارى!
خورده خورده
آسّه آسّه رفت بالا و
روشنى ِ خوابمو
تاريك كرد و
رؤيامو ازم پنهون كرد.
بالا رفت تا رسيد به آسمون،
آخ! امان ازين ديوار!
..........
#لنگستون هیوز
من، حالا ديگه بگى نگى رؤيام يادم رفته
اما اون وقتا
رؤيام درست اونجا بود و
جلو روم
مث پنجهى آفتاب برق مىزد.
بعد، اون ديواره رفت بالا.
خورد خورد رفت بالا
ميون من و رؤياهام.
رفت بالا، اونم با چه آسّه كارى!
خورده خورده
آسّه آسّه رفت بالا و
روشنى ِ خوابمو
تاريك كرد و
رؤيامو ازم پنهون كرد.
بالا رفت تا رسيد به آسمون،
آخ! امان ازين ديوار!
..........
#لنگستون هیوز
خيلى وقت پيش از اينا بود.
من، حالا ديگه بگى نگى رؤيام يادم رفته
اما اون وقتا
رؤيام درست اونجا بود و
جلو روم
مث پنجهى آفتاب برق مىزد.
بعد، اون ديواره رفت بالا.
خورد خورد رفت بالا
ميون من و رؤياهام.
رفت بالا، اونم با چه آسّه كارى!
خورده خورده
آسّه آسّه رفت بالا و
روشنى ِ خوابمو
تاريك كرد و
رؤيامو ازم پنهون كرد.
بالا رفت تا رسيد به آسمون،
آخ! امان ازين ديوار!
..........
#لنگستون هیوز