تو یک روز دو تا مشاوره عجیب !
اولی یه دختر خانمی که سال ۹۴ هشتصد میلیون پول داده بود پدرش که تو کار ساخت و ساز بود و قرار بود دو واحد آپارتمان بگیره، ولی الان که قیمتها رفته بالا پدرش میگه پولو بهت پس میدم آپارتمان نمیدم🙄
پدره خیلی ثروتمند بود.
دومی یه آقای کارگری بود که اومده پیگیری کارهای سهمالارثش و میخواست زمینی که بهش ارث رسیده بود رو بفروشه
میگفت خانم وکیل این زمین و بفروشم پولشو میدم دوتا دخترام برای خودشون راحت زندگی کنن، دیگه اونا مثل من زجر نکشن.
میخوام برای هر دوتاشون ماشین بخرم، نمیدونید چقدر ذوق داشت.
" واقعا نه هر که سر بتراشد قلندری داند ."
اولی یه دختر خانمی که سال ۹۴ هشتصد میلیون پول داده بود پدرش که تو کار ساخت و ساز بود و قرار بود دو واحد آپارتمان بگیره، ولی الان که قیمتها رفته بالا پدرش میگه پولو بهت پس میدم آپارتمان نمیدم🙄
پدره خیلی ثروتمند بود.
دومی یه آقای کارگری بود که اومده پیگیری کارهای سهمالارثش و میخواست زمینی که بهش ارث رسیده بود رو بفروشه
میگفت خانم وکیل این زمین و بفروشم پولشو میدم دوتا دخترام برای خودشون راحت زندگی کنن، دیگه اونا مثل من زجر نکشن.
میخوام برای هر دوتاشون ماشین بخرم، نمیدونید چقدر ذوق داشت.
" واقعا نه هر که سر بتراشد قلندری داند ."
تو یک روز دو تا مشاوره عجیب !
اولی یه دختر خانمی که سال ۹۴ هشتصد میلیون پول داده بود پدرش که تو کار ساخت و ساز بود و قرار بود دو واحد آپارتمان بگیره، ولی الان که قیمتها رفته بالا پدرش میگه پولو بهت پس میدم آپارتمان نمیدم🙄
پدره خیلی ثروتمند بود.
دومی یه آقای کارگری بود که اومده پیگیری کارهای سهمالارثش و میخواست زمینی که بهش ارث رسیده بود رو بفروشه
میگفت خانم وکیل این زمین و بفروشم پولشو میدم دوتا دخترام برای خودشون راحت زندگی کنن، دیگه اونا مثل من زجر نکشن.
میخوام برای هر دوتاشون ماشین بخرم، نمیدونید چقدر ذوق داشت.
" واقعا نه هر که سر بتراشد قلندری داند ."