پرنده ی برفی
خودش را در دل مترسک جا کرده بود
شب ها
مترسک
از آدم های بدون پرنده حرف می زد
پرنده حرف می زد
پرنده حرف می زد
و
برف
برفی که در دل مترسک آب میشد
پرنده ی برفی
خودش را در دل مترسک جا کرده بود
شب ها
مترسک
از آدم های بدون پرنده حرف می زد
پرنده حرف می زد
پرنده حرف می زد
و
برف
برفی که در دل مترسک آب میشد